معلمی که افتخارش پاکبانی حرم امام حسین (ع) است
تاریخ انتشار: ۱۸ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۴۷۲۰۴
در این خبر به روایت آقای رفتگر و جارویی که کربلاییاش کرد پرداختهایم.
صدای خشخش جارویش در کوچه پس کوچههای کربلا پیچیده. دست نوازش جارویش را آرام بر تن شهر میکشد که مبادا گرد و غباری زیر پای زائران پیادهپای ارباب به جا بماند. چندمتری که جارو میکشد سرش را بالا میآورد. نگاهی میاندازد به گنبد حضرت عباس علیه السلام که در آن سیاهی شب، ماه نشان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نامش «محمد» است و مشغول به شغل شریف پاکبانی. سیاهی موهایش را در گذر عمر به سفیدی نشانده. ۵۷ ساله است و این اولین باری است که دیدار یار نصیبش میشود. اشکهای بیامانش حرفهای ناگفته ۵۷ سال دوری است. البته به قول خودش این ۱۰ سال آخر سینهاش از این دوری به تنگ آمده و هر بار که اسم کربلا را شنیده طاقت به دلش نمانده تا امسال که نامش در لیست زائران خوشبخت اباعبدالله نشسته است. از قصه کربلا آمدنش که میپرسی میگوید: «گفتند کربلا میروی؟ من که از خدایم بود. دوست داشتم اصلا آرزویم بود. گفتم دوست دارم، اما دستم تنگ است. نمیتوانم. شهرداری خبر داد که برای خدمت میتوانیم بیاییم و من هم بعد از ۵۷ سال بالاخره روی ماه آقا را دیدم.» حرفهایش مثل دلش ساده و بیآلایش است. هرچه از سختی کار میخواهم بپرسم و سختی این نوع خدمت میگوید: «هیچ هم سخت نیست. امام حسین علیهالسلام خودش کمک میکند. در خواب هم نمیدیدم من خیابانهای حرم آقایم را جارو بزنم. از این بهتر که هم آمدهام زیارت و هم خدمت میکنم. زیر پای زائرانش جارو زدن را دوست دارم. همین که سر بالا میگیرم و گنبد حضرت عباس «ع» رو به رویم است برای من کافی است.»
دسته جارو را محکم در دستش گرفته و زیرلب برای دل خودش و شاید هم جاروی خوشبختش روضه میخواند
از میان حرفهایش میشود فهمید بابامحمد دلش آرام و قرار ندارد که یک روز دست بچههایش را بگیرد و بیاورد کربلا. حرفهای زیادی از مسیر نگاهش تا گنبد و گلدستههای حرم رد و بدل شده و یکی هم همین است که بار دیگر با خانوادهاش این خیابان را طی کند. بابا محمد کربلایی شدنش را از برکت جارویش میداند. از روزهایی که با دست خالی با همدم شبهایش خالصانه به امام حسین علیهالسلام خدمت کرده. از شبهای محرم که هم عزاداری و هم خدمتش به امام حسین علیهالسلام پای همین جارو در کوچه پس کوچههای شهر گذشته و حالا کربلاییاش کرده.
لباس پاکبانی خالصانهترین خدمت است!
برای معرفی به همین ترکیب دلچسب و زیبنده کفایت میکند «خادمالحسین!». سه سالی است که زیارت اربعین نصیبش شده و هر سال در این رفت و آمدها حسرت خادمان را خورده و دلش میخواسته فقط زائر نباشد و افتخار خادمی ارباب هم در کولهاش به دوش بکشد. تاکسیدار است، اما اینجا که آمده لباس پاکبانی را به تن کرده تا به قول خودش زیرسایه بهترین کارفرمای دنیا کار کند. میگوید: «تمام دغدغه امسالم خادمی بود. یکی از دوستانم در اینجا موکب دارد. اولین کاری که کردم سری به آنها زدم تا من هم در موکبشان خدمت کنم. اما از نظر نیروی خادم تکمیل بودند. در مسیر حرم چشمم به پاکبانان که افتاد راه موکب شهرداری را پیش گرفتم تا لباس خالصانهترین خدمت را به تنم کنم و بشوم پاکبان افتخاری ارباب و الحق هم که چه افتخاری است در کنار این آدمهای بیریا کار کردن.»
اهل حرفزدن نیست، اما چندجملهای را اصرار دارد حتما بگوید و من هم به گوش دیگران برسانم: «لباس پاکبانان را که به تن کردم تازه فهمیدم کارشان از آنچه که ما فکر میکنیم هم سختتر است. اما خوش به حالشان که در کربلا چنین خدمت سخت و گمنامی را انتخاب کردهاند.
لباس پاکبانی را به تن کرده تا به قول خودش زیرسایه بهترین کارفرمای دنیا کار کند.
دبیر است و کارشناس طبسنتی، اما اینجا که میآید از روز اول لباس پاکبانها را به تن میکند و خودش را همرنگ آن جماعت شیفته و خادمان واقعی. چندسالی است که با خودش عهد کرده اربعینش را پای جارو و در لباس سبز خدمت پاکبانی بگذراند. میگوید: «شاید در شرایط عادی خیلی از ما حاضر نشویم خم شویم و زبالههای روی زمین را جمع کنیم. اما اربعین فقط یک زیارت نیست. فرصت خودسازی زیر سایه امام است. من اینجا به خودم میگویم این زبالههای تولید شده بالاخره باید جمع شود. یکی باید خم شود و برشان دارد بگذار آن یک نفر من باشم که هم نفسم را تربیت کنم و هم افتخار خادمی ارباب را اینطور نصیب خودم کنم.»
بالاترین لباس خدمت را لباس پاکبانی میدانند و پای این جارو کربلاییتر میشوند
میان جارو کشیدن بر تن خیابانهای کربلا، گاهی هم نسخهای مینشاند بر دست زائران خسته و در راه مانده و توصیهای از طبسنتی برایشان میگوید تا دردشان را مدوا کند. حرفش این است که اینجا خیلیها از دیدن او در لباس پاکبانی شاید تعجب کنند، اما این حکایت او یک نفر نیست در این شهر آدمهای زیادی هستند که چه روحانی، چه معلم، چه پزشک و ... بالاترین لباس خدمت را لباس پاکبانی میدانند و پای این جارو کربلاییتر میشوند.
منبع: فارس
منبع: پول نیوز
کلیدواژه: حرم حرم امام رضا حرم مطهر امام خمینی حرم رضوی حرم حضرت معصومه حرم امام حسین لباس پاکبانی علیه السلام امام حسین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.poolnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پول نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۴۷۲۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمی که امام خمینی(ره) خطبه عقدش را خواند
ایسنا/همدان «امام خمینی(ره) از طرف من و آیتالله علمالهدی از طرف همسرم وکیل شدند و خطبه عقد جاری شد. بعد از عقد دست امام را بوسیدیم و ایشان توصیه و تکرار کردند «با هم بسازید؛ همدیگر را بسازید؛ زندگی را بسازید» و ما نیز این را سرلوحه زندگی خود قرار دادیم و زندگی مشترک خود را با این جمله آغاز و تمام کردیم.»
دکتر سیدمرتضی هزاوهای، عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی و یکی از پژوهشگران و اساتید مطرح دانشگاه بوعلیسینا در سال ۱۳۴۰ در خانوادهای مذهبی و روحانی در شهر همدان متولد شد.
او تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه علمی همدان گذراند و دوران دبیرستان را در دبیرستان امام خمینی(ره) همدان سپری کرد. رشته علوم سیاسی را تا مقطع کارشناسیارشد در دانشگاه امام صادق(ع) تحصیل کرد و پس از آن در جبهههای جنگ تحمیلی حضور یافت.
دکتر هزاوهای توانست بورسیه تحصیل در یکی از دانشگاههای انگلیس را کسب کند اما به دلایل شخصی تمایلی به ادامه تحصیل در خارج از کشور را نداشت بنابراین در آزمون دکتری دانشگاه امام صادق(ع) پذیرفته شد.
در دوران فعالیت علمی مرحوم هزاوهای در دانشگاه بوعلیسینا بیش از ۱۰ها مقاله علمی و کتاب از او منتشر شده است. او پس از سالها تدریس در دانشگاه بوعلیسینا در سال ۹۲ با بیماری مواجه شد و در اردیبهشت سال ۹۹ به علت بیماری درگذشت.
همزمان با فرارسیدن چهارمین سالگرد درگذشت دکتر سیدمرتضی هزاوهای، استاد علوم سیاسی دانشگاه بوعلیسینا ایسنا با همسر مرحوم دکتر هزاوهای که از اساتید بنام همدان بود، به گفتوگو پرداخت.
اهدای ۶۰۰۰ جلد کتاب به دانشگاه و حوزه علمیه
همسر دکتر هزاوهای با تأکید بر اینکه همسرم بسیار اهل مطالعه بود، گفت: مرحوم هزاوهای در وصیتنامه خود توصیه کرده بود کتابهایم را به حوزه و دانشگاه اهداء کنید که پس از فوتش ۶۰۰۰ جلد کتاب نفیس به دانشگاه بوعلیسینا و حوزه علمیه اهداء کردیم.
سرور سادات جوادینیک در گفتوگو با ایسنا، یکی از ویژگیهای خاص مرحوم هزاوهای را تلاوت قرآن با تدبر دانست و اظهار کرد: مرحوم هزاوهای روزی یک جزء قرآن را تلاوت میکرد و حتی در شرایط سخت و بیماری در حالت خوابیده هم قرآن میخواند.
وی با اشاره به اینکه همسرم مرکزیت صله رحم در اقوام بود، تصریح کرد: مرحوم هزاوهای بسیار مهربان بود و به خانواده و پدر و مادر اهمیت میداد. به پدر و مادر خود و بنده بسیار احترام میگذاشت و به کارهای آنها رسیدگی میکرد.
همسر مرحوم هزاوهای با بیان اینکه دیماه سال ۱۳۶۵ توسط امام خمینی(ره) عقد شدیم، از جریان عقدشان توسط امام خمینی(ره) گفت: مرحوم هزاوهای قبل از عقد به بنده گفت قرار است امام خمینی(ره) ما را عقد کنند و به کسی در اینباره چیزی نگو. نکته جالبی که در این زمینه وجود داشت این بود که خواهرم در خواب برادر شهیدمان را میبیند که او نیز میگوید از امام وقت گرفتیم و قرار است «سرور» را امام عقد کند.
وی ادامه داد: وقتی خواهرم موضوع خوابش را برای مادرم تعریف میکند مادرم با تعجب میگوید ما هنوز درباره عقد صحبت نکردهایم! که مرحوم هزاوهای با مادرم تماس میگیرد و میگوید قرار است امام ما را عقد کند.
جوادینیک با تأکید بر اینکه برای عقد در محضر امام به اتفاق پدر و مادرم و پدر و مادر همسرم به تهران رفتیم و به حضور امام خمینی(ره) رسیدیم، اظهار کرد: مراسم عقد ما ساده و مختصر برگزار شد اما به نظرم با شکوهترین عقد بود.
وی با اشاره به حضور آیتالله علمالهدی در زمان عقدش با مرحوم هزاوهای خاطرنشان کرد: آقای علمالهدی در زمان عقد ما نیز حضور داشت و با اشاره به بنده به حضرت امام گفتند ایشان خواهر شهید هستند و امام نیز فرمودند اینها خانواده شهید هستند. سپس امام خمینی(ره) از طرف من و آیتالله علمالهدی از طرف همسرم وکیل شدند و خطبه عقد جاری شد. بعد از عقد دست امام را بوسیدیم و ایشان توصیه و تکرار کردند «با هم بسازید؛ همدیگر را بسازید؛ زندگی را بسازید» و ما نیز این را سرلوحه زندگی خود قرار دادیم و زندگی مشترک خود را با این جمله آغاز و تمام کردیم.
جوادینیک یادآور شد: اول دیماه سال ۱۳۶۵ عقد کردیم و به علت شرایط جنگ در سال ۶۷ ازدواج مختصری برگزار شد. حاصل ازدواج ما دو فرزند دختر است که دختر بزرگمان در سال ۱۳۷۰ به دنیا آمد و هماکنون دانشجوی دکتری رشته برق دانشگاه علم و صنعت است و دختر دومم در سال ۱۳۷۹ متولد شد که وی نیز در رشته مشاوره در دانشگاه تهران مشغول تحصیل است.
همسر دکتر هزاوهای با اشاره به پذیرش دکتر هزاوهای در یکی از دانشگاههای انگلیس، افزود: بعد از ازدواج و زمانی که فرزند اولمان به دنیا آمده بود، همسرم در خارج از کشور پذیرفته شد اما گفت صلاح نمیدانم به خارج از کشور برویم، شاید در تربیت فرزندمان تأثیر داشته باشد.
وی با بیان اینکه مرحوم هزاوهای همواره به دانشجویان خود کمک میکرد، گفت: برای دانشجویان ارشدی که مشکل مالی داشتند، قانونی گذاشته بود که بتواند به صورت غیرمستقیم به آنها کمک کند. براساس این قانون هر کدام از دانشجویان مقطع ارشد که بتوانند دفاع کنند کمکهزینه دریافت میکرد، در واقع مرحوم هزاوهای با این روش به همه دانشجویانش حتی دانشجویی که از نظر مالی هم نیازمند نبود به یک دید نگاه میکرد تا دانشجوی نیازمند احساس حقارت نکند.
جوادینیک با تأکید بر اینکه مرحوم هزاوهای به مسأله حج و خمس اهمیت زیادی قائل بود، تصریح کرد: مرحوم هزاوهای فردی ولایتمدار بود و خط قرمزش مقام معظم رهبری بود. او در تمام راهپیماییها شرکت میکرد و در ایام دهه محرم در هیات سخنرانی میکرد و هزینهای دریافت نمیکرد.
همسر دکتر هزاوهای با بیان اینکه بیماری مرحوم هزاوهای در سال ۹۲ شروع شد، مطرح کرد: از سال ۹۲ تحت شیمیدرمانی، پرتودرمانی و جراحی بود و این مراحل را با صبوری طی میکرد و صحیفه سجادیه قرائت میکرد و همیشه شاکر بود.
وی با اشاره به اینکه مرحوم هزاوهای همیشه آماده رفتن بود، یادآور شد: همسرم به افطار دادن در ماه رمضان بسیار اهمیت میداد. قبل از فوتش آخرین افطاری را به روزهداران داد.
جوادینیک با بیان اینکه دکتر هزاوهای در ۱۱ اردیبهشت سال ۹۹ مصادف با نخستین شب جمعه ماه مبارک رمضان به دیار باقی شتافت، اظهار کرد: زندگی خوب و مفیدی داشتیم و خوشحالم که با یک «مرد» زندگی کردم و هیچ وقت از دستش ناراحت نشدم.
معلمی دکتر هزاوهای صرفاً معلمی در کلاس درس نبود
رئیس سازمان بسیج اساتید استان همدان نیز با بیان اینکه مرحوم هزاوهای یکی از اساتید خوب دانشگاه بود، گفت: معلمی دکتر هزاوهای صرفاً معلمی در کلاس درس نبود بلکه در بُعد تربیتی هم بسیار تأثیرگذار بود.
دکتر حسن رحیمیروشن در گفتوگو با ایسنا، تصریح کرد: بنده از سال ۱۳۸۳ دکتر هزاوهای را میشناختم و در جلسات مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی با وی ارتباط داشتم.
وی با بیان اینکه زمانی که بنده به دانشگاه بوعلیسینا منتقل شدم مرحوم هزاوهای معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه را برعهده داشت، افزود: بیشتر عمر علمی مرحوم دکتر هزاوهای همراه با کارهای اجرایی گذشت.
رحیمیروشن با اشاره به اینکه کارها و پایاننامههای مشترک زیادی با دکتر هزاوهای داشتم، اظهار کرد: مرحوم هزاوهای حدود چهار سال مدیرگروه علوم سیاسی دانشگاه بود و کتابها و مقالات زیادی تألیف کرد.
رئیس سازمان بسیج اساتید استان همدان با بیان اینکه بیش از ۱۰ تا ۱۵ مقاله همایشی و پژوهشی از دکتر هزاوهای منتشر شده است، خاطرنشان کرد: در دو سه سال آخر حیات خود به رتبه دانشیاری رسید و فعالیتهای علمی و پژوهشی زیادی داشت.
وی ریاست دانشگاه پیامنور همدان و ریاست دانشگاه پیامنور کبودراهنگ را از مسئولیتهای دکتر هزاوهای دانست و گفت: یکی از خاطرات بنده با مرحوم هزاوهای که بُعد معنوی داشت و برای بنده یک الگو شد، این بود که دکتر هزاوهای برای بنده تعریف کرد هر شب جمعه برای مرحوم پدرش سوره یاسین قرائت میکند و این موضوع برای بنده هم یک الگو شد.
انتهای پیام